- کله دار
- کلاه دار، آنکه کلاه بر سر دارد، پادشاه
معنی کله دار - جستجوی لغت در جدول جو
- کله دار
- آدم مدبر و تیز هوش و سریع الانتقال و با ذوق
- کله دار ((کُ لَ))
- خدمتکار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پادشاهی سلطنت، سرکشی تکبر
صاحب گله، کسی که گلۀ گوسفند دارد
کسی که کلاه بر سر دارد، کنایه از پادشاه
گونه ای قارچ که بدا فقع گویند
صاحب گله (گوسفندو غیره) آنکه گله رانگهبانی کند و پرورش دهد: گروهی از گله داران در میان رود غزنین فرود آمده و گاوان بدانجا بداشته
دارای لکه داغ دار
دارای لکه، داغدار
لکه دار شدن: دارای لکه و داغ شدن، کنایه از متهم شدن، بدنام شدن
لکه دار کردن: ایجاد کردن لکه، کنایه از کسی را متهم و بدنام کردن
لکه دار شدن: دارای لکه و داغ شدن، کنایه از متهم شدن، بدنام شدن
لکه دار کردن: ایجاد کردن لکه، کنایه از کسی را متهم و بدنام کردن
Smeared, Spotted, Spotty, Stained
manchado
verschmiert, befleckt
zaplamany, plamisty, poplamiony
запачканный , пятнистый , запачканный
забруднений , плямистий
besmeurd, gevlekt, bevlekt
manchado
macchiato
दागदार , धब्बेदार , दागी
ternoda, berbintik, bernoda
더럽혀진 , 얼룩덜룩한 , 얼룩진
מוכתם , מנוקד , מוכתם
污秽的 , 有斑点的 , 有污渍的
汚れた , 斑点のある , 汚れた
lekelendirilmiş, benekli, kirli
iliyojaa, na madoa
เปื้อน , เป็นจุด , มีรอยเปื้อน
দাগযুক্ত , দাগযুক্ত , দাগযুক্ত
داغدار , دھبہ دار
ملوّثٌ , مبقوعٌ , مفطّطٌ , مصبوغٌ
آنکه بر اندام آبله دارد
دارای زره زره پوش کشتی زره دار